محل تبلیغات شما

شنبه ها میام دانشگاه، کار هم میکنم  حدود  6 7 ساعت ولی نمیدونم چرا خیلی روز جدی کاری نیست برام.  حسم جالبه در مورد این روز. معمولا شنبه ها و مخصوصا یک شنبه ها استرس زیادی سراغم میاد که هی چرا هیچ کاری نمیکنی. به قول یکی از بچه ها، ریسرچ عقب افتاد ها!

یه حس سرخوشی توی روز شنبه دارم. مخصوصا از وقتی  مهرماه برام ماه عزیزی شده. تلاش نکنید شما ربطش رو متوجه نمیشید.

امروز ولی از کوچیک بودن دل خودم خنده ام گرفت. یه نفر خیلی معروف توی یه فیلد دیگه( یه نفری که ویکیپدیا داره اسمش و یه معادله به نامشه( توی فیلد فیزیک(من فیلدم فیزیک نیست)) نویسنده آخر مقاله ای هست که امروز گوگل اسکلار بهم پیام داد( گوگل اسکلار بهم پیام داد!  چه جمله خنده داری)  که مقاله منو سایت کرده. کلی ذوق کردم. آخه از زمان چاپ مقاله ام بیش از 1 سال و دو ماه میگذره و فقط یه نقر تو کارش سایتم کرده بود که اونم  مقاله ریویو از گروه خودمون بود. 

ذوق نداره.؟؟؟ همش داشتم فکر میکردم کارم خیلی قدیمیه که تا حالا هیچ کس حتی نگاهشم نکرده ولی امروز این اسم این آقای دکتر معروف کلی امیدوارم کرد.

حالا از ذوقش همان که من تا الان تقریبا یه سری کار ریز کردم و کار اصلی روزم رو هنوز شروع نکرده ام!!!!!

به پیش خانم نقش خیال!

راستی مجتهد درونم زنده است. نگران نباشید فقط افسردگی گرفته. دارم باهاش صحبت میکنم بلکه دوباره نقششو شروع کنه.

روز خوبی داشته باشیم!!!!

 

روزهای پر از استرس من

دلتنگم و دلگیرم و راهی جز صبر و تلاش ندارم

یک روز شنبه از روزهای یک دانشجو

یه ,روز ,ها ,مقاله ,یک ,ولی ,شنبه ها ,اسکلار بهم ,گوگل اسکلار ,روز شنبه ,بهم پیام

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها